iran flag

یک رویداد در شش سکانس/ آیا اداره مالیات در حال حمایت از فرارکنندگان از مالیات است؟

باورش سخت است اما همان سندی که رقم نقل و انتقال دفترخانه اش در مجموع 200 هزار تومان می شود، برای مبایعه نامه دستی بنگاه، از هر طرف چهار و نیم میلیون تومان مطالبه می شود

سکانس اول:

مالک، از طریق آگهی، خریدار ملکش را پیدا کرده است و توافقات اولیه بر سر معامله انجام شده است. تمام مراحل و مقدمات انجام معامله حاضر است. طرفین با هم وارد دفترخانه می شوند. برگه های مخصوص استعلام نقل و انتقال برایشان صادر می شود و باید منتظر پاسخ استعلامها در چند روز آینده باشند.

 هر دو طرف نگران تغییر نظر طرف مقابل و متضرر شدن خود هستند. تصمیم می گیرند به بنگاه املاک بروند و یک مبایعه نامه بین انها نوشته شود. قبل از اینکه از دفترخانه خارج شوند حدود مبلغ نقل و انتقال سند خود را سوال می کند. مبلغ در مجموع و از کل دو طرف زیر 300 هزارتومان است. از دفترخانه خارج می شوند و وارد بنگاه املاک می شوند و با اعلام اینکه فقط می خواهند یک مبایعه برایشان نوشته شود با رقم وحشتناک دستمزد بنگاهی مواجه می شوند.

باورش سخت است اما همان سندی که رقم نقل و انتقال دفترخانه اش در مجموع 200 هزار تومان می شود، برای مبایعه نامه دستی بنگاه، از هر طرف چهار و نیم میلیون تومان مطالبه می شود. به عبارتی هزینه ی مبایعه نامه عادی و غیر رسمی بنگاهی و سند رسمی دفترخانه ای نه میلیون و دویست هزارتومان می شود که نه میلیون تومان هزینه نوشتن مشخصات طرفین از روی سندها در عرض ده دقیقه بدون هیچ مسولیتی از سوی بنگاه در ازای این معامله است در حالیکه انتقال رسمی و دفترخانه ای این سند که قانون، آنرا به رسمیت می شناسد، و پس از اخذ استعلامات متعدد از شهرداری و دارایی و ثبت و بیمه و غیره انجام می شود ، فقط نزدیک به 200هزارتومان است.

سکانس دوم:

خریدار و فروشنده که بخاطر نقل و انتقال دست هر دویشان تنگ است، از بنگاه خارج می شوند. وارد دفترخانه می شوند و تقاضای راهنمایی می کنند. دفترخانه به آنها توضیح می دهد که مبایعه نامه ای که در بنگاه نوشته می شود هیچ فرقی با مبایعه نامه ای که در منزل بین خود طرفین نوشته می شود ندارد و طرفین می توانند بنشینند و باهم یک مبایعه نامه معمولی بنویسند.

سکانس سوم:

خریدار و فروشنده برای مفاد مبایعه نامه ی خود از سردفتردار مشورت می گیرند و بین همدیگر یک بیع نامه می نویسند و امضا می کنند و برای گرفتن جواب استعلامها برای سند رسمی، راهی اداره مالیات می شوند.

سکانس چهارم:

مالک با کل مدارک روبروی باجه مالیاتی ایستاده است. مامور مربوطه مدارک را کنترل می کند و اعلام می کند که مبایعه نامه ی بین طرفین را هم به او بدهند. مالک مبایعه نامه ای که بین خریدار و فروشنده نوشته شده روی میز می گذارد. مسول مربوطه اعلام می کند نیازی به این نداریم. مبایعه نامه ی بنگاهی می خواهم. که کد رهگیری داشته باشد.

 فروشنده توضیح می دهد که خریدار و فروشنده در بنگاه با هم آشنا نشده اند و برای مبایعه نامه نوشتن بنگاه، هزینه بی ربط زیادی مطالبه کرده است که در توانشان نیست. مامور از گرفتن مدارکشان امتناع می کند و می گوید قانون الزام کرده که طرفین به بنگاه بروند کد رهگیری بگیرند. فروشنده دوباره از نو قضیه را تعریف می کند و می گوید که بنگاه برای آنها کاری نکرده که حالا راضی باشند 9میلیون تومان به آن بدهند تا یک کد بدهد. و می گویند سه روز دیگر سند دفترخانه ای ما حاضر است. لازم نیست بیع نامه بنگاهی بگیریم. مسول مربوطه ی اداره مالیاتی مدارک مرد را پس می دهد و می گوید تا از بنگاه کد رهگیری نیاوری به استعلامت جواب نمی دهیم. اصرارهای مرد بی فایده است. مرد در حالیکه از اداره مالیات بیرون می رود به این فکر می کند که آیا اداره مالیات، حامی بنگاهدارهاست یا مردم؟

سکانس چهارم:

فروشنده و خریدار دوباره وارد بنگاه می شوند و با توضیح اینکه هیچ مبایعه نامه ای نیاز ندارند فقط یک کد رهگیری برایشان صادر شود، بنگاهدار می گوید 500هزارتومان بدهید کدرهگیری شما ده دقیقه ی دیگر آماده است.

سکانس پنجم:

خریدار و فروشنده از بنگاهی می خواهند که مبلغی که از آنها دریافت کرده رسید کند. بنگاهی از دادن رسید امتناع می کند. فروشنده به بنگاه می گوید پس جایی که این درآمد ثبت شود و دفتر و منبع رسمی درآمد شما باشد مگر این مبلغ درج نمی شود یک شماره وصول از آن دفتر به من بدهید. بنگاهی و شاگردش به همدیگر نگاه می کند و قهقهه زنان با نگاهی تمسخر آمیز مرد را تا دم در بدرقه می کنند.

سکانس ششم:

سوال مردم و نگاه مالکان و خریداران ملک این است، که دلیل این که اداره دارایی تمامی افراد را مجبور به رفتن به بنگاه و نوشتن به زور مبایعه نامه برای اخذ کد رهگیری ای که در اختیار سایر مراجع نیست و از هیچ ارزشی نیز برخوردار نیست چه هدفی را دنبال می کند؟

آیا این بنگاهداران همانهایی نیستند که به هیچ وجه حاضر به ارائه رسید مبالغ هنگفت دریافتی از طرفین سند نیستند و درآمدهای کلان ایشان بدون اینکه جایی ثبت شود، بدون هیچ مالیاتی مستقیما وارد جیب ایشان شده و تاثیری برای زندگی مردم ندارند جز دامن زدن به قیمت املاک، (بخاطر اینکه دستمزد ایشان درصدی از رقم نقل و انتقال است) چیست؟

آیاصنف بنگاهداران حاضر است با ارائه لیستی به امور دارایی و بانکها، رقمهای وارد شده به حسابهای بنگاهداران را رصد کند و بر خونی که از مردم توسط این صنف در شیشه می رود مرهمی بگذارد؟

آیا این انصاف است که یارانه های چند ده هزارتومانی و ساعتها صف برای دریافت آن؛ دغدغه بخشی از بدنه ضعیف اجتماع باشد حال آنکه خون مردم به واسطه ی ناچاری، و با حمایت قاطع اداره مالیات و دارایی در جایی که درست محل دغدغه و فشار روانی خاصی بر فروشنده و خریدار است (زمان آماده کردن مقدمات انتقال رسمی محضری) و اجبار به فرستادن مردم به بنگاه، اینطور شاهد اجحاف و ناجوانمردی وحشتناکی باشیم و هیچ مسولی نه توجه کند و نه رسیدگی؟

آیا این صحیح و در شان مردم زحمتکش جامعه و در شان نظام اسلامی است که صنف بنگاهیها که از پولدارترین اصناف و اتحادیه هاست به واسطه ی وضعیت مالی قوی و ارتباط با بخشهای تاثیر گزار در این زمینه، اینطور بی دغدغه و آزادانه هر اقدامی دلش خواست بکند؟

بدون نظر
  1. سردفتر می گوید

    حالا کو گوش شنوا….

  2. شاکی می گوید

    احسنت خیلی خوب بود.

  3. هادی می گوید

    فاش میگویم واز گفته خود دلشادم …….قطعا ویقینا اگر این دلالان خدانشناس دروغ گو کپک عامل رشوه وزدوبند باعث گرانی باعث خانه ندار شدن جوانان مملکت و…..بی سواد که خیار غبن راباچمبرخیار اشتباه میگیرند وثبت راسبط مینویسند جمع شوند وحداقل زیرنظر گرفته شده ویابه باسوادها بامشاوران ثبتی یاحقوقی یاساختمانی داده شود وعلی الخصوص به هیچ وجه من الوجوه حق نوشتن تعهد وقولنامه رانداشته باشند مشکلات بسیاری ازروی دوش مردم بی نوا ومراجع قضائی هم چنین ادارات از بین میرود و…..

  4. حسین می گوید

    گمونم یه کاسه ای زیر نیم کاسه باشه درست مثل پلیس بعلاوه ۱۰ که برا جیب بازنشسته هاشون کیسه دوخته بودن با حکایت برداشتن هزینه های اضافی از روی دوش مردم
    واقعا” کو گوش شنوا و دلسوز مردم….

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.