iran flag

علت سکوت ؟؟

 

مدتی قبل جناب آقای طباطبایی علت سکوت نگران کننده ای را جویا شده بودند که به دلیل گرفتاری های شخصی و کاری نتوانسته بودم برای آن پست، پاسخی بنویسم.

 اما دلایل این سکوت چیست؟

 لایحه  فرسایشی و نفس گیر اخذ جرایم رانندگی که با تلاشهای بی دریغ برخی از اعضا هیات مدیره همراه بود و جای تشکر فراوان دارد،اکنون به دویدنی با متراژ نامعلوم تبدیل شده است و همچنان بی نتیجه مانده است.10روز قبل در مراسمی که آقای توکلی رییس مرکز پژوهشهای مجلس نیز حضور داشت،شخصا یک ساعتی را با ایشان به صحبت نشستم و ایشان هم بسیار با روی باز برخورد نمود.

مجددا دلایلی را که در یک سال قبل هم هیات مدیره کانون بر آن تاکید داشت را مطرح نمودم.موضوع کسب درآمد برای بازنشستگان ناجا در رهگشا را گفتم و موضوع رهگشا را به میان آوردم و صلاحیتهای ناجا و دفاتر اسناد رسمی را یادآورشدم،از موانع حقوقی گفتم و….

اما ایشان همچنان بر نظر چهارم مرکز پژوهشهای مجلس تاکید می کرد.

 از سوی دیگر ماده 188لایحه دولت در مجلس شورای اسلامی حذف گردید.ماده ای که برخی حذف آن را به دلیل پشیمانی دولت و ناشی از تصمیم مصم دولت برای دست یافتن به اطلاعات املاک می دانند.برخی هم معامله گری قلی خسروی را موثر می دانند و برخی هم کوتاهی کانون را.

اما پر واضح است که دلیل اول بسیار موثرتراست و قلی هم که مزید علت.

 اصلاح تبصره ماده 58نیز از دیگر مسائل نیمه کاره و نفس گیر است.هر چند ریاست سازمان ثبت موضوع اصلاحیه را تایید نموده است،اما پرونده همچنان بر روی میز رییس قوه قضاییه بی پاسخ مانده است و همچنان دفاتر اسناد رسمی بر خلاف نظر صریح مراجع عظام تقلید و اصول مسلم فقهی و واقعیات عرفی و واقعی جامعه،هزینه نقل وانتقال املاک را بر مبنای قیمت منطقه ای محاسبه می کنند.

زمان ابلاغ تعرفه های جدید حق التحریر دفاتر اسناد رسمی نیز کماکان نامعلوم است.ظاهرا قرار است تا نتیجه نهایی لایحه اخذ جرایم مشخص نگردد،به دلیل سوء استفاده از این موضوع علیه دفاتر اسناد رسمی،هیچ ابلاغی در این خصوص صورت نپذیرد.

هر چند شاید استدلال این موضوع موجه و صحیح باشد،اما طولانی شدن آن دفاتر اسناد رسمی را به کما برده است.عده ای هم از اساس با این موضوع مخالف هستند و معتقدند این دو موضوع به هم کاملا بی ارتباط است.

متخلفان و قانون شکنان این حرفه هم همچنان بازاری بسیار پر رونق دارند و نمونه های آن هم فراوان.مثلا،درتهران در یک ساختمان 4طبقه جنب مرکز تعویض پلاک 4دفتر اسناد رسمی مستقر گردیده است و گزارشهای اسفناکی از این ساختمان نامی ومعروف بین دلالان خودروبه گوش می رسد.

در مرکز تعویض پلاک دیگر کارمندان پرسه زن دفاتر اسناد رسمی،مردم را از اول ورود به مرکز تعویض پلاک تنها نمی گذارند و در نهایت مردم را به زور برای تنظیم اسناد به دفاتر مد نظر خود می برند و در این راه بعضا با هم در گیر هم می شوند.

جالب آن که طلب کاری این عده هم از همه بیشتر است و مدعی سلامت خود هم هستند.این ادعا آن قدر زیاد و حق به جانب است که برای مثال دفتری که در یک روز تعداد اسنادش 3رقمی می شود را هم نمی توان متخلف نامید.!!!!

روز جمعه هم در کنار جمعه بازارهای اتومبیل تهران،بعضی دفاتر اسناد رسمی متخلف رسما سند می زنند.البته حتی تذکر به این دفاترمحترم و محترمه هم خطرناک است و بیان دلایلش هم بسیار خطرناک تر.

گله ها از رفتارهای نامناسب برخی از کارکنان کانون هم همچنان باقی مانده است و کاری هم صورت نگرفته است.

مشارکت همکاران هم در امور صنفی به دلایل مختلف  و به نسبت تعداد دفاتر موجود تقریبا صفر است و انتقادها ۱۰۰.

بر عکس بسیاری از ادعاهای مطرح شده از سوی برخی،حتی انتقاد طبیعی و بیان نظراتی که حداقل حقوق سردفتری است ،از سوی برخی با تاوان بسیار سنگینی مواجه می شود.

در میان واحد های کانون هم نگرانی بیمه همکاران تهران و شهرستان همچنان ادامه دارد.اوایل هفته و بر اثر یک حادثه ورزشی پای چپ من شکسته شد.ساعت 12شب به بیمارستن شفای تهران مراجعه نمودم.تهرانیهای عزیز می دانند که این بیمارستان از مراکز تخصصی ارتوپدی است و بیمارستانی درجه ۲محسوب می شود.بعد از حدود 7سال سردفتری و پرداخت 10%این اولین باری بود که خواستم از دفتر بیمه خود استفاده نمایم.ناگهان در پذیرش بیمارستان با دردی مواجه شدم که دهها برابر درد پایم بود.مسوول پذیرش گفت:این دفترچه به درد نمی خورد.این را از کجا آوردی ؟!!!!ما با این بیمه قرارداد نداریم……

ناگهان به یاد ماههایی افتادم که آخر ماه با وجود این که پولی برایم نمی ماند،اما لحظه ای در پرداخت 10%درنگ نکردم.اما بر فرض ،حال اگر طرف قرار دادبود چه می شد؟احتمالا مثل بسیاری دیگر از سردفتران ماهها معطل می ماند و ناگهان همه کاره بیمه کانون تشخیصی می داد که پرداخت خسارت ممکن نیست و یا طوری خسارت می دادند که آدم از گرفتنش خجالت بکشد.نمونه بارز این موضوع در جلسه رییس کانون سردفتران در مازندران هم بیان شد.

به یاد یکی از اقوام فرهنگی خود افتادم.او بیمه تامین اجتماعی است و تنها ماهانه ۹۳۰۰۰تومان حق بیمه می دهد.مدتی قبل برای همسر او سانحه رانندگی اتفاق افتاد.به بیمارستان میلاد منتقل شد و پس از 10روز بستری با پرداخت اندک پولی که از کمی،دقیقا مبلغ آن به یادم نیست،مرخص شد.اما سردفتران……..

 حال اگر این موضوع گفته شود،لابد باید بروم و مسوول شیفت شب بیمارستان را بیاورم،اگر شد شاهدان عینی آن شب را هم بیاورم،تا معلوم شود واقعیت چیست؟! و آیا واقعا این مسائل پیش آمده است یا خیر.اگر پیش آمده باشد که موضوعی کاملا طبیعی است و همه جا هم ممکن است اتفاقی این چنین بیفتد و طوری هم نشده است.اما وای از این زمانی که معلوم شود،مسول پذیرش بیمارستان به جای گفتن عبارت به دفتر بیمه درد نمی خورد،گفته باشد دفتر بیمه کارآیی ندارد.!!خدا رحم کند.

 هر چند بیمه کانون داستانی است که نباید به آن پرداخت.

 البته دوست عزیزی گفت:خودت مقصر هستی.بیمارستان شفا بیمارستانی معمولی است و کانون فقط با بیمارستانهای لوکس و درجه اول طرف قرارداد است.

 اگر از رییس هیات مدیره کانون حیا نداشتم و خجالت نمی کشیدم،دوست داشتم نامه بنویسیم که من متعهد می شوم نه بیمه بخواهم و نه باز نشستگی، اما 10%هم ندهم.

از شما بزرگواری هم که این موضوع را خواندی،خواهش می کنم با کسی تماس نگیر و آدرس قلم سلیم را نده و نفرمایید که قلم سلیم این طور است و آن طور.مشکل بیمه،بیان مشکل حرفه است،آن را شخصی نکنید.

تعطیلات پی در پی در این شرایط اقتصادی فشاری فزاینده را به این بخش خصوصی تحمیل نموده است.رکود بازار هم همچنان ادامه دارد.بیکاری دفاتر بحران زده هم که جای خود را دارد.

 جناب طباطبایی،باز هم بگویم؟؟                                          

به نقل از قلم سلیم .

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.