iran flag

طنز ادبی فکاهی


 


 

سردفتر رندی  به دیار هند شد .  بت خانه ای دید که  گاوی  به میان نهاده اند و  همگان  سجده کنان زرها به پای گاو هبه کنند.  سردفتر اندیشید که   او نیز  در محضرخانه چنین کند تا مگر زر ها  زیاد شود .

 به شهر خود شد. گاوی نیافت.  لاجرم  خری ابتیاع کرد و به در ورود محضرخانه  بست .

صبح فردا  قصد دخول در محضر کرد و تا خواست وارد شود خر جفتکی زد و مردانه سردفتر را سقط نمود .

سردفتر را نزد طبیب بردند تا شفا کند .

طبیب سردفتر را جواب کرد باقی مانده را نیز سقط کرد .

سردفتر  فریادکنان  گفت :  ای خر بی شعور مردانه  ام گرفتی 

درویشی از آنجا می گذشت . شنید و گفت : مردانگی نه به مردانه است

سردفتر گفت :  اگر راست گویی مردانه ات سقط کن

درویش  گفت : آنکه اسناد خلق به ناروا زدی نامردانه بودی حال چگونه  ادعای مردانه کند .  

سردفتر دم نر نیاورد و از هوش رفت .

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.