iran flag

حدیث هفته : چگونه حیات قلب و توانایی تدبر انسان در قرآن از دست میرود؟

بسم الله الرحمن الرحیم

دکترمحمدعلی انصاری درجلد اول مشکاه ، تفسیر سوره مبارکه حمد و ذیل موضوع انواع رابطۀ انسان با قرآن ، در ادامۀ توضیح در چگونگی برقراری این ارتباط  ابتدا به موضوع قرائت و تلاوت پرداخته و سپس در صفحۀ 57 کتاب به  گامهای تدبر اشاره ومی نویسد:

گام های تدبّر

پس از بررسی تدبّر در قرآن و آثار آن، باید راه رسیدن به این کلام الهی را پیدا کرد و دریافت که چگونه میتوان به عمق بیشتری از مفاهیم قرآن رسید. پاسخ این پرسش در دو بخش ارائه خواهد شد : ابتدا، بیان کلید راهیابی به ساحت معارف و مفاهیم نورانی وحی و سپس آداب عملی تدبر.

باتدبّر در قرآن میتوان به این حقیقت رسید که تنها راه رسیدان به این کلام الهی و گنج نامه معرفت، طهارت و پاکی است :

«انّهُ لَقُران کَریمُ * فی کِتابٍ مَکنُونٍ * لایَمَسُّهُ اِلاَّ المُطَهَّرُونَ * تَنزیل ٌمِن رَبَّ العالَمینَ ».

به راستی که آن قرآن ارجمندی است، در کتابی نهفته ،[که] جز تطهیرشدگان با آن تماس نمی یابند. فرودآمده ای از جانب پروردگار جهانیان است .

طهارت ظاهری برای قرآن و تماس جسمی با کتاب الهی لازم است ؛اما مهم تر از آن ،طهارت باطنی و صفای روح است. طهارت ظاهری مقدمه ای است برای طهارت باطنی که «لَا یَمَسُّهُ الّا المُطَهَُّرونَ ». بنابراین فقط قلب و فکر انسانی که به مقام طهارت رسیده است ،شایستگی و لیاقت ارتباط روحی و معنوی با قرآن را دارد.

اولین مرحله طهارت ،تصمیم به طهارت است ؛یعنی نهایت همت انسان در زندگی ،باید پاک اندیشیدن و پاک عمل کردن باشد.

دومین مرحله ،وارسی زندگی و پیراستن آلودگی هاست. تطهیرباطن که ناظر به دوحوزه معاش و شهوت است ،دررأس این مسائل است.پایبندی به آداب انسانی نیز موجب تطهیر وجود آدمی است و قلب و جان اورا برای تدبّردر کلام وحیانی آماده می سازد.

سومین مرحله، رعایت مسائل عبادی است .امورعبادی هنگامی برای انسان معنادارمی شود که برای او تطهیر را به ارمغان آورد.طهارت در این حوزه ،هم شامل طهارت ظاهری و هم طهارت باطنی است.طهارت ظاهری شامل  وضو،تیمم ،غسل،پاکی لباس و مکان است و طهارت باطنی شامل حضور قلب و صفای روح .انسان با تطهیر،توفیق تدبّر در قرآن را پیدامی کند و محبوب الهی می شود:

«انَّ الله یُحِبُّ التَّوابینَ ویُحِبُّ المُتَطَهرینَ».

خداوندتوبه کاران را دوست می داردو پاکی جویان را دوست می دارد .

انسان با فکر و عمل و زبان آلوده هیچ گاه به مقام تدبّر نمی رسد ؛بنابراین هنگامی که بر قلب و جان وروح آدمی قفل باشد،توفیق تدبّردر قرآن را از دست می دهد .قفل به چیزی می گویند که جایی را با آن ببندند و ارتباطش را با محیط اطراف قطع کنند .قفل دل ،قساوت است و دلی که قساوت گرفته باشد،معنویت و تدبّردر آن نفوذ نمی کند:

«فَوَیلٌ لِلقاسِیَهِ قُلُوبُهُم مِن ذِکرِالله اولئِکَ فی ضَلالٍ مُبینٍ».

پس وای برآنان که دل های سختی در یادخدا دارند؛آنان در گمراهی آشکارند.

قلب قاسی قلبی است که سنگ شده است و هیچ ترنمی آن را نرم نمی کند.

درتعبیری بهتر،قلب قاسی قلبی است که روح در آن وجود ندارد و در واقع مرده است :

«ثُمَ قَسَت قُلُوبُکُم مِن بَعدِ ذلِکَ فَهِیَ کَالحجارَه أو أشَدّّقَسوََهً وَاِنّ مِنَ الحِجارَهِ لَمایَتَفَجَّرُمِنهُ الأُنهارُوَاِنّ مِنها لَما یَشَّقَّقُ فَیَخَرج ُمِنهُ الماءُ وَإِنُّ مِنهالَما یَهبِطُ مِن خَشیََهِاللهِ وَمَا اللهُ بِغافِلٍ عَمّا تَعمَلونَ».

سپس دل های شما بعداز آن [واقعه] سخت گردید،همانند سنگ یا سخت تر از آن؛ چراکه از برخی سنگ ها جوی هایی بیرون می زند وپاره ای از آن ها می شکافد و آب از آن خارج می شود و برخی از آن ها از بیم خدا فرو می ریزد و خدا از آنچه می کنید ،غافل نیست .

اما علت مردن قلب ،خود انسان است که با ارتکاب اعمال ناپسند و رفتارهای غیرانسانی ،قلبش را ویران می کند.هرفکر و عمل ناپسند لایه ای از کدورت بر قلب می نشاند و از انباشت این لایه ها ست که حیات قلب از دست می رود تا اینکه سرانجام می میرد و توانایی تدّبر و تفکر را از دست می دهد.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.